بعد از خواندن این مقاله خواهید توانست به این سؤال پاسخ دهید:
یک روایت باید دارای چه ویژگی هایی باشد که به آن بگوییم «داستان»؟
------------------------------
«دیروز تو صَفِ نونوایی بودم، یهو زنه که پشتِ سرم وایساده بود گفت: ....»
« دیدی بالاخره دادگاه به نفع جانی دِپ رأی داد؟»
«دیشب صدای همسایه رو شنیدی؟ شرط میبندم که دستِ مرَده بالاخره رو شده!»
«ببخشید دیر رسیدم. تا اومدم از پارکینگ دربیام...»
«من از وقتی که بچه بودم دوست داشتم یک شرکت بزرگ داشته باشم. بنابراین در رشتهی...»
مثالهای بالا، بخشی از از روایتهای زندهای هستند که ما هر روز میسازیم. پرتعدادیِ این داستانها در زندگی روزمرهمان، باعث شده که اغلب متوجه رنگی که به تاروپود زندگیمان دادهاند نشویم..
از طرفی، «مدرسه ما را به گونهای عادت داده که فکر میکنیم داستان یا باید روی صفحاتِ کاغذ باشد یا روی پردهی سینما و تلویزیون، و همین موجب میشود این حقیقت را نادیده بگیریم که زندگی روزانهی ما غرق در داستانهایی است که سرشار از انرژی، اقناع و خلاقیت هستند.»[*]
شایعاتِ زندگی خصوصی آدمهای مشهور، شرح آمد و رفت های همسایهی دیواربهدیوار، رسواییِ سیاستمداران، غیبت، بدگویی، جوک، عذر و بهانه، دروغهای مصلحتی، همگی داستانهایی هستند که هر روز زاده میشوند.
ما هر روز هم داستان خودمان را زندگی می کنیم، و هم با داستانهای دیگران مواجه میشویم.
------------------------------
داستان یا قصه یکی از انواع ادبی است و مانند سایر چیزها از ابتدا تعریفِ شستهورفتهای نداشته است.
به این متن توجه کنید:
«روزگاری در اینجا مردی زندگی میکرد به نام نِد سولیوان. شبی دیروقت که از دورلاس برمیگشت و از جادهٔ دره بالا میآمد اتفاق عجیبی برایش رخ داد.»
در کتابِ درخشانِ «صدای تنها»[**]، فرانک اوکانر با نقل این تکه از ابتدای یک داستان بیان میکند که حتی در طول حیات خودش هم روال معمول همین بوده که داستانها به این شکل شروع شوند و داستانسرایی هنوز-بر خلاف شعر و نمایش- تکنیک دقیق یا شکل مشخصی نداشته است. البته توجه به این نکته هم مهم است که شعر و ادبیات نمایشی هم از اول دارای تعاریف مشخصی نبودهاند و به تدریج به آن رسیدهاند.
پس داستانسرایی، مثل خیلی از هنرها، گلها و حیوانات، از ابتدا اسم و تعریف مشخصی نداشته.
در محدودهی هنرِ داستاننویسی، داستان، در معنیِ خاص، شامل رمان و داستانِ کوتاه میشود. در معنی عام به هر اثر هنری منثور گفته میشود که رمان و داستان کوتاه دو شکل از شکلهای چهارگانهی آن هستند.
تعریفی که در ادامه میخوانید، برگرفته از کتاب «داستان، تعریف، ابزارها و عناصر» ناصر ایرانی است:
«داستان به اثر هنری منثور گفته میشود که بیش از آنکه از لحاظ تاریخی حقیقت داشته باشد، آفریده و ابداع نیروی تخیّل و هنر نویسنده است. داستان ممکن است بر اساس تاریخ و واقعیت ساخته بشود یا به کل از قوهی تخیّل نویسنده سرچشمه بگیرد. در هر دو حالت، صفت ممیز آن این است که به قصد لذت روحانی خواننده ابداع میشود، و تا حدّی نیز به منظور آموزش دادن او. به عبارت دیگر، داستان در درجهی اول به دل خواننده، به احساسات و عواطف او متوسّل میشود و در درجهی دوّم به خرد و استدلالِ او. داستانِ استادانه، خوانندگان را وا میدارد که فکر کنند، ولی قصد اصلی همهی داستانها این است که به خوانندگان امکان دهند که حس کنند.» [***]
سؤال: آیا داستان همان روایت است؟
در ادامه نقل قولی از رضا فرخفال می خوانیم که به ما کمک می کند بتوانیم قالب داستان را از دیگر چیزهای جهانِ هستی تمییز دهیم:
"هر روایتی برای اینکه صورت داستانی پیدا کند اول وضعیت ثابتی را نشان میدهد، بعد این وضعیتِ ثابت در اثر ورود عاملی بههم میخورد تا اینکه در وضعیت سوم دوباره همهچیز به وضعیت ثابتی برسد که البته با وضعیت ثابت اول همانند نیست."
به کسانی که ممکن است تصورِ این قضیه برایشان دشوار باشد میتوان یادآور شد که هر وضعیتی برای آنکه بتواند تغییر کند، ناچار قبلن باید تثبیت شده باشد. وگرنه دگرش معنی نخواهد داشت. جانِ مطلب اینکه شروع و پایان با یکدیگر مرتبط و بر یکدیگر متکی هستند. بر اساسِ آنچه گفته شد، از آنجایی که متنها و دکلمههایی که به عنوان «چسناله« میشناسیم به هیچ عنوان در درستهبندی داستانی قرار نمیگیرند.
بنابراین داستان نوعی روایت است و با دلنوشته تفاوت دارد.
چرا دلنوشتهها داستان نیستند؟
با دانستن عناصر داستان بهنظر راحتتر بتوان به دلیلش پی برد.
لینکهای مربوط به مطالب این قسمت:
اگر مایل هستید دربارهی داستان کوتاه بیشتر بخوانید.
------------------------------
[*] بیست کهن الگوی پیرنگ و طرز ساختِ آن
[**] «کتاب «صدای تنها» بر اساس سلسله سخنرانی هایی که فرانک اوکانر در سال ۱۹۶۱ در دانشگاه استانفورد آمریکا ایراد کرد، نوشته شده است و دیدگاههای ارزشمند این نویسنده را در مورد داستان کوتاه مطرح میکند. این دیدگاهها حاصل شناخت عمیق اوکانر از داستان کوتاه است.
در این کتاب اوکانر به بررسی آثار داستانی یازده نویسندهی برجسته ی جهان میپردازد و این امکان را به خواننده می دهد که شناخت عمیقتری از داستان کوتاه پیدا کند. کتاب صدای تنها به دلیل اعتبارش، در فرهنگ های اصطلاحات ادبی به کرات مورد استناد قرار گرفتهاست و دایرهّ المعارف بریتانیکا آن را اثر تحقیقی معتبری در زمینه داستان کوتاه می داند. متاسفانه ترجمه این کتاب به چاپ دوم نرسید و الان در بازار موجود نیست.
[***]صفحهی ۲۸- نویسنده در پاورقی گفته که تعریف ارائه شده با استفاده از این منبع نگاشته شده:
Abrams, A Glossary of Literary Terms; and Shaw, Dictionary of Literary Terms.